به طور کلی نوع مخاطبان تلویزیون را می توان به دو گروه
عمده تقسیم کرد مخاطبان واقعی و مخاطبان مجازی و رسانه ای . مخاطبان واقعی آن دسته
از مخاطبانی هستند که بر اساس نیاز های درونی و انگیزه های شخصی برنامه ای را
دنبال می کنند و مخاطبان مجازی و رسانه ای گروهی از مخاطبان هستند که خود تلویزیون
آنها را پرورش داده و تربیت کرده است. به این معنی که آنها بر اساس انگیزه ها ی
درونی خویش که به دلیل جاذبه های بیرونی یک برنامه به مخاطب آن تبدیل شده اند.در واقع
شناخت مخاب برای آگاهی از نیازها و خواسته هایش اگر در جهت بهبود برنامه ها حرکت
کند به مخاطب سازی خواهد انجامید . ارتباط دوسویه تلویزیون و مخاطب دقیقا در همین
نقطه رخ می دهد. به این معنی که گاهی مخاطبان با انتقال خواسته ها و تقاضای خود به
تلویزیون نوع و سطح عرضه برنامه ها را در جهت علائق خود تعین می کنند و گاهی
تلویزیون با خلاقیت و نوآوری در شیوه عرضه خویش ، تقاضاهای تازه ای در مخاطبان
ایجاد می کند.
بیراه نیست اگر بگوییم در رسانههای
الکترونیک، مخاطب جای سردبیر را گرفته است و فرآیند دروازهبانی خبر، نه از سوی
دبیران تحریریه و خبرنگاران، بلکه از سوی مخاطبان رسانههای الکترونیک صورت میگیرد.
برای روشنتر شدن ابعاد ماجرا، نگاهی به ماجرای انتشار خبر مربوط به مدرک تحصیلی
یکی از وزرا در یک وب سایت خبری داخلی میتواند مؤثر باشد. بعد از انتشار نسخهای
از مدرک مذکور، طی کمتر از ۴۸ ساعت بیش از ۸۵۰ کامنت
یا اظهارنظر از سوی مخاطبان به آن وب سایت سرازیر شد.
این کامنتها چون از سوی افراد مطلع یا صاحب اطلاعات و تخصص در آن حوزه منتشر میشد،
حاوی اطلاعات دقیقتر و یا دیدگاههای ریز بینانهتر از مطلب اصلی وب سایت بود.
همین کامنتها بود که در نهایت مدیران وب سایت را به سمت خاصی هدایت کرد و لینکها
و جزئیات بیشتری از ماجرا را روشن میساخت. البته این مخاطبان، بخشی از افکارعمومی
در فضای نوین هستند که از حالت انفعال خارج شده و خود به نویسنده فعال تبدیل شدهاند.
اگر بخواهیم مقایسهای میان وضعیت مخاطبان و انعکاس نظرات آنها در فرآیند اطلاعرسانی
داشته باشیم بهترین نمونه، تحلیل محتوای ستون تلفن به روزنامههاست. دست بر قضا و
به طرز خیلی عجیبی، همه یا اکثر کسانی که به روزنامههای چاپی پیام میدهند یا
بهتر بگوییم پیامشان چاپ میشود عین مدیران آن نشریه میاندیشند، گویا مخاطبان این
رسانهها هم تقسیم بندی شدهاند. حتی به ظاهر دمکراتترین رسانهها تا جایی فرصت
به اظهار نظر مخاطبان میدهند که مطابق میل ایشان اظهار نظر کرده باشند.
حتی فناوریهایی نظیر پیامک تلفن همراه و راهاندازی سرویسهای دریافت نظرات مردم
از طریق پیامک هم به یک ابزار در دست سردبیران تبدیل شده است. سردبیر یک روزنامه
چاپی با ظرافت میگفت: «درست است که پیامهای چاپ شده مردمی خیلی انتقادی بهنظر
میرسد اما ما خودمان که میدانیم هدایت جریان انتشار و حتی ارسال پیامکها دست
خودمان است و به تدریج به مخاطبان هم القا کردهایم که چه نوع پیامی بفرستند تا
چاپ شود!»
اما بشنوید از روبرت مرداک سلطان رسانهای جهان که گفته: « امروز مخاطب دیگر برای
نشان دادن اعتراض یا عقیدهاش نامه به سردبیر نمیفرستد بلکه وبلاگ مینویسد».
به عبارت بهتر در فضای سایبر، امروزه هر مخاطبی خود صاحب یک رسانه شده است، در
بسیاری از کامنتها، مخاطب به ذکر یک جمله اکتفا کرده و لینک مطلب وبلاگ یا وب
سایت خودش را برای اطلاع سردبیر یا سایر خوانندگان قرار داده است. مخاطب رسانه
الکترونیک فعال است و فناوریهایی مانند کلوپهای اجتماعی یا اجتماعات مجازی،
کندوهای وبلاگی، گروههای ایمیلی و شبکههای دوست یابی به او امکان داده بیش از
تیراژ چند ده هزار تایی روزنامههای فعلی کشور، در گروههای مخاطب خود، گیرنده
اطلاعات داشته باشد. به نوعی حتی میتوان گفت جریان انتقال خطی اطلاعات و مفهوم
آشنای « پیام - فرستنده - کانال – گیرنده» دگرگون شده و جای فرستنده و گیرنده عوض
شده است.
از سوی دیگر، ترکیب ویژگیهای رسانههای الکترونیک با یکدیگر، قدرت سینرژی تولیدی
غیرقابل مقایسهای دارد که در فضای رسانههای چاپی تصور آن غیرممکن است، مثلا
ویژگی «تازه بودن دائمی مطالب» در رسانههای الکترونیک باعث میشود تا قضاوت عمومی
درباره یک مطلب در بستر زمان شکل بگیرد و اظهار نظرهای مخاطبان طی یک پروسه زمانی
طولانی منتشر شود، ویژگی «مولتی مدیا» به کمک میآید تا مخاطب درباره یک خبر یا
گزارش، اعتماد بیشتری به دست آورد، ویژگی «لینک و هایپر لینک»، مخاطب را به رفرنسها
و منابع اصلی هدایت میکند و «باکس نظرات مخاطبان»، یک نوع سنجش افکار عمومی
درباره موضوع مورد بحث است.
سواد رسانهای مخاطب رسانههای الکترونیک به هیچ وجه قابل مقایسه با مخاطبان رسانههای
چاپی نیست، «شهروندان روزنامه نگار» یعنی همین شهروندانی که موبایل داشته و به
اینترنت دسترسی دارند، امروزه خود منبع تولید خبر شدهاند و گاه سوژههای رسانههای
بزرگی مانند رادیو و تلویزیون هم از روزنوشتههای همین ژورنالیستها اخذ میشود.
بر این اساس شاید بتوان گفت در دوران رونق رسانههای سایبر، ما وارد عصر «مرگ
مفهوم سنتی مخاطب» شدهایم چرا که مخاطب یعنی «طرف خطاب» و «کسی که حرف، سخن،
مطلب، خبر، گزارش و مقاله برای دریافت او منتشر میشود».
در مفهوم سنتی حداکثر نقشی که برای مخاطب در نظر گرفته میشود فید بک یا بازخورد
است، اما در فضای سایبر، مخاطب از جایگاه «گیرنده» به جایگاه تولیدکننده و حتی
«فرستنده» حرکت میکند.
http://ahdname.persianblog.ir/post/17/
سلام علیکم از این که نظرتان را در مورد این مطلب بدانم خوشحال می شوم